استاد محمدحسین فدایی چیروکی در 9 تیرماه 1304 هجری شمسی در روستای کوچکی از توابع شهرستان طبس (استان یزد) به نام چیروک دیده به جهان گشود.

طبس- سیدابوالفضل حقانی: استاد محمدحسین فدایی چیروکی در 9 تیرماه 1304 هجری شمسی در روستای کوچکی از توابع شهرستان طبس (استان یزد) به نام چیروک بدنیا آمد.

پدرش علی اکبر  کشاورز بود و در ضمن به کار بنایی نیز می پرداخته است و تمامی سواد پدر محدود به چند ماهی رفتن به مکتب می شد ولی با تمام این احوال دارای طبع شعر بسیار قوی نیز بود که البته متاسفانه از وی غیر از چند شعری بیش بجای نمانده است.

"محمدحسین فدایی" نیز شاید طبع شعر را از پدرش به ارث برده باشد و سوادش نیز مانند پدر در حد همان چند ماه مکتب خانه، اما  خوشبختانه تا کنون بیشتر اشعار وی در کتب مختلف گردآوری شده است و اخیرأ نیز مجموعه "راهی به سوی دوست" که در دست انتشار دارد توسط اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد و به دستور آقای "بهرام عبدالحسینی" در نوبت انتشار قرار گرفت.

استاد فدایی شعر گفتن را از جوانی شروع کرد ولی به دلیل جو بیسوادی حاکم بر روستا و عدم استقبال و ارتباط با دیگران به ناچار شاعری را کنار گذاشت، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، محمدحسین در 22 بهمن سال 1361 به جلسه شعرخوانی دعوت و با سرودن شعری با مطلع : دمید باز به الطاف خالق اکبر    شعاع صبح سعادت ز مطلع خاور...

مورد توجه ویژه مسئولان حاضر و استقبال عمومی قرار گرفت، چنانکه امام جمعه وقت طبس مرحوم "حجت الاسلام و المسلمین حائری" در رابطه با وجود ارزشمند این شاعر توانا و اشعار نغزش گفت: در شعر آقای فدایی همه چیز بود.

در سال 1362 در مراسمی باحضور شعرای نامی خراسان با خواندن قطعه شعری جایزه اول را کسب نمود.

از استاد فدایی تاکنون دیوان های شعر لبخند کویر، گنج سعادت، منظومه حدیث کساء و صحیفه سجادیه و کشکول فدایی منتشر شده که در قالب های فکاهی و طنز، مدح و توصیف مکانها، اشخاص و حکایت ها می باشد.

گفتنی است "بهرام عبدالحسینی" مدیرکل ارشاد استان یزد در سفر اخیر خود به شهرستان طبس در دیدار صمیمانه با استاد "محمدحسین فدایی" دستور انتشار کتاب "راهی به سوی دوست" را صادر نمود.

یک نمونه از شعر طنز استاد فدایی را در ادامه می خوانیم:

دوکیلو گوشت روزی مردی آورد

به منزل ، چونکه مهمان داشت یارو

زن بی آبرو آن گوشتها را

تماما خورد با یاران دلجو

به شب آمد چو با مهمان بخانه

زنک برداشت فریاد و هیاهو

که خورد این گربه یکسر گوشتها را

چو غافل گشتم آن ، بی چشم و بی رو

چو مرد بینوا این حرف بشنید

طلب بنمود میزان و ترازو

در آن چون گربه را سنجید دانست

که وزن گربه هم باشد دو کیلو

بگفت ای زن اگر این گوشتها بود

بگو پس گربه بیچاره مان کو

(لبخند کویر)

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا